جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
شماهم نمیدونی چرااینجوریه؟پارسال هم یه مهددیگه بودهمینطوری بود.ازش میپرسم هیچی نمیگه حتی نمیدونم چرا ...
من پسرم اولش اینجور نبود اینقدر دوست داشت بره مهد گریه میکرد ببرمش از سه سالگی میرفت کلاس اول رو خیلی دوست داشت همش بهم میگفت تو سر کوچه پیادم کن خودم با دوستام میرم تو برو ...یک ماه از مدرسه که گذشت معلمشون سر اینکه سر کلاس گوش نکرده بود بع درس برده بودش دفتر و دادو بیداد و تهدید به اخراج و خط کش نشونش داده بود و تحقیرش کرده بود زنگ زده بودن بیا مدرسه...خدا جوابش بده من که نمیبخشمش باهمه ی بچه ها معلم تا آخر سال مشکل داشت دیگه از اون روز میخواست بره مدرسه گریه میکرد باید تا در کلاس باهام بیای شب ها گریه میکرد میگفت دوست دارم صبح نشه..هرچه خواستم کلاسش عوض کنم خودش قبول نکرد...دیگه این اضطراب موند میخواد بره مدرسه میترسه که کتاب یادش بره یا درس بلو نباشه یا لباسش مرتب نباشه
باید با یکی دوستش کنی...یکی که روحیش به بچت نزدیک تره پیدا کن با مامانش آشنا بشو قرار بزارین بیرون یا خونه همدیگه ببینین بچه ها باهم باز کنن.خودت براش دوست پیدا کن یه خوردنی برا دوستش ببر..باید دوست داشته باشه تا بمونه