خستم ولی صبح امتحان دارم
از ظهر دارم مث بلانسبت خر کار میکنم
یه اتفاث بد افتاد ظهر واسم ولی با وجود حال بدم رفتم کادوی روز مادر بگیرم
که اونم انگار زیاد خوشش نیومد...
الانم همه خوابن و ظرفای جشن مونده واسه من
گاهی فک میکنم شاید مادر واقعی من باشم
تربیت خواهرم که کلا گردن من بود....
کارای خونه و فکر واسه جشن و اینام باز با منه
مادر خودمم بیرون از خونه زحمت میکشه ولی ....
هوف نمیدونم
فقط میدونم خیلی خستم
کاش میشد به ی خواب ابدی میرفتم:)