اقا شب یلدا موقع ای که مهمونا داشتن میرفتن برادرزادم دو سال نیمشه خیلییی گریه میکرد ک من نمیرم و اینا وهمه بچه های فامیل اروم بودن و این خیلییییی گریه میکرد و کلی بازی در می اورد و قبلشم کیکی ک واسه مهمونا گرفتیمو دستاشو مالید بهش خراب کرد و بماند بعضی ها بخاطر اینکه کیک دستمالی شده نخوردند... بعد انگاری حس کردم عروسمون ضایع شد و ی فشار عصبی بهش وارد شد و تقی زد زیر گریه خیلی ناراحت شدم داداشمم بیرون با بچه بود و سریع خدافظی کردو رفت😑
عخی🥲 گناه داشت، هیچکس فشار عصبی که رو مادره رو درک نمیکنه🥲
خب یچه شیطونه شاید تو خونه ام زیاد اذیت میکنه
شاید پریود بوده
شاید از جاهای دیگه هم ناراحت بوده بلاخره ظرفیتش پر شده بوده:(
والا حق داره منم تو تنهایی خیلی از دست بچم گریه میکنم
اخی گناه داره به داداشتون بگید به همسرش در نگهداری بچه کمک کنه
😐😐😐
آخی طفلی خیلی فشار روش بوده
اینجور مواقع شما یا مادرتونم بچه رو نگه داره
بچه داری خیلی خیلی سخته اگ میتونید ی روز بچه رو نگه دارید عروستون بره ی روز حداقل ب خودش برسه تفریح کنه من ک دوتا دارم بیشنر میفهمم خیلی طاقت فرساست
بچه منم همیطوره از دستش هیجا نمیرم
طفلک چقدفشارروش بوده
اخخخخ که چقد عروستونو درک میکنم 😓😓😓😓 کمک حالش باشید
معلومه ظرفیت صبر و حوصله اش تموم شده بود
ب روش نیارین لابد خودشم خجالت کشید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز