دلم خیلی گرفته
من خیلی سعی می کنم هوای همه رو داشته باشم
خیلی
نمیگم خیلی آدم خوبیم، ولی دائمتلاشمو میکنم خانوادم و اطرافیانم تو استرس نباشن
هر کار از دستم بر بیاد براشون میکنم
هر کار بلد باشم
همیشه سعی میکنم بهشون آرامش بدم
اکه تو اضطداب باشن دائم باهاشون حرف میزنم
غصشونو میخورم
ولی وقتی من حالم خراب باشه
هیچ کس هیچ قدمی برام بر نمیداره
حتی شوهرم ....
چرا، بابام خیلی هوامو داره،
ولی شوهرم انقدر دلمو میشکونه که حد نداره
امروز داشتم باهاش درد و دل میکردم ، توی یه شرایطی هستم که خیلی فشار رومه ، خیلی داشتن درد و دل میکردم باهاش ، تهش گفتم نمیدونم شایدم من اشتباه می کنم
برگشت گفت آره همه رفتارات اشتباهه ، همه رو دلخور میکنی ، داری اشتباه زندگی میکنی (شوهرم همیشه ازم ایراد میگیره فقط خودشو قبول داره حتی مشاور هم بهم گفته که وسواس داره شوهرم)
انقدر دلم شکست ، من بهش پناه برده بودم که بهم بگه نترس استرس نداشته باش، بهم بگه طبیعیه تحت فشاری ولس اون بدترین حرفارو بهم زد
دلم یه جوری شکسته، انقدر حالم بده که ....
راستش اگه پدر مادرم نبودن قطعا خودمو میکشتم تا داغم به دل شوهرم بمونه، اینو اولین باره دارم میگم
خیلی منو تحقیر میکنه خیلی منو اشتباه برداشت میکنه
هرچند که بعید می دونم اگه بمیرم اونقدری ناراحت بشه...