تاپیک قبلیتو یکمش رو خوندم
خیلی سخته عزیزم کامل درکت میکنم🥲اصلا یاد مشکلات خودم افتادم
نزدیک زایمان اولم شوهرم پول نداشت برای خرج زایمان و ....نیم ستمو فروختم توی پاساژ طلا فروشی یواشکی بعض کرده بودم و اشک تو چشمام بود تو دلممیگفتم نزدیک زایمانه جای اینکه برامطلا بخره همونی که دارمو هم داره میفروشه
همه زندگیا سختی و اسونی داره ایشالله که زودتر زندگی روی خوشش رو بهتون نشون بده
حدیث کسا بخون هرروز اگر ادممعتقدی هستی😘