میگفت که اون مادره ... امسال با مامانم قهر بودم فقط براش روسری فرستادم زنگ نزدم .
منم موقع خواب به شوهرم گفتم من تو این زندگی کلی فداکاری کردم دریغ از یک دلخوشی... برگشت گفت مگه تو برای مادرت چی خریدی ....
گفتم اگر اونقدر که من برای تو فداکاری کردم مادرم میکرد الان تاج سرم بود
گفت...
گف؟
گفت الان دستم خالیه وقت بده برات میخرم گفتمش من که میدونم اونقدرام خالی نیستی .... فردا کار مهمی داره منم رفتم همه کارتهام از ماشینش برداشتم از این ببعد بزار تنها ادامه بده . قرار هم بود صبح باهاش برم سفر کاری ولی نمیرم
هعی خواهر
خودت برای خودت کادو بخر خودتو بغل بگیر
حس میکنم بدشانسترینم
تنها نیستی منم مثل خودت شوهرم یه تبریک خالی نگفت چه برسه به کادو
همکارام ازم پرسیدن کادو چی گرفتی گفتم هیچی تعجب کردن همه شون پز میدادن کادو گرفته بودن خیلی حالم بدشد کلی گریه کردم حس میکنم داشتن منو مسخره میکردن
