سلام دوستان
شوهر من سه ماهه در مدرسه یکی از مامان ها رو دیده و یک دل نه صد دل عاشقش شده
من یک پسر هفت ساله دارم
خونمون به مدرسه فاصلش طوریه که شوهرم بچه رو میبره و میاره
در مدرسه یک مامانی دیده با وجودی که اون هیچ کار خاصی نکرده قیافه معمولی داره و اهل ادا و عشوه هم نیست و شوهر داره و یک بچه هشت ساله ...شوهرم دیده و نمیتونه ازش دل بکنه
شوهر من هرگز اهل این حرفا نبوده
الانم خیلی ناراحته و همش گریه میکنه و میگه نمیدونم چطوری فکر خانم رو از سرم بیرون کنم ولی میبینمش دهنم خشک میشه و به لرزش می افتم و نمیبینمش حالم بده و دنبالش میگردم
من دعوا کردم ،،قهر کردم،، گریه کردم ،،دوستانه خواهش کردم ولی فایده نداره
مدرسه بچم رو تا پایان سال نمیتونم عوض کنم
شوهرم گیر داده باخانمه دوست شو تو رفت و آمد پیدا کنیم ...تو این رفت و امدها من ی چیزیاز خانمه میبینم زده میشم مطمئنم همه چی درست میشه
من نمیخوام اون خانوم رو بازی بدم یا با اعصاب و زندگس خودم بازی کنم
شما بگین چکار کنم شوهرم این خانوم رو فراموش کنه
تو رو خدا راهنماییم کنید
من تا بحال که 10 سال از زندگی مشترکمون میگذره هیچ مشکلی با شوهرم نداشتم و از زندگیم راضیم خودمم باورم نمیشه این اتفاق افتاده و موندم چکار کنم
البته از شوهرم خواستم در مدرسه نره و از راه دیگه ای بره که با این خانم روبرو نشه یکبار انجام داد و همینجور حالش بد بود و انگار گم کرده داشت