2777
2789

سلام من دیشب خواستگاری خواهرم بود ازدواج دومش 

خلاصه به تفاهم رسیده بودن .

شوهر منم باخبر بود بعد شب کار بود صبح اومده خونه میگم خواهرم ازدواج کرده میگ چقد مهریه‌اش؟ گفتم انقد 

یه دعوایی راه انداخته به منم گیرداده چرا بابات با من لج مهر تو انقد مهر خواهرات انقد پایین ..بهش میگم اخه اون ازدواج دومش ..شرایطش کلا با من فرق داره من موقعی که زنت میشدم 14سالم بود. ازم یازده سال بزرگتر بودی میترسیدن بعد ده سال گیرداده فک کن😐  انگار میخواد مهریه به من بده عوضی خواهرش بیست سال پیش ازدواج کرده پسرش دوسه سال از من کوچیکتره مهریه‌اش از من بیشتره ...

خلاصه از صبح قهریم منم محلش ندادم هرچی از دهنش دراومد گفتم منم هدفون گذاشتم فقط صداشو نشنوم 

نبرد به مامانم روز مادر تبریک بگم 😔

عصریم خواهرم زنگ زد گفت مثل اینکه خونواده‌ی پسره راضی نشدن همه چی بهم ریخت 

از زمین زمان برام میباره 

استرسی شدم شدید نمیدونم زندگی نکبتم تحمل کنم یا به غصه‌ی خواهر برادرام بخورم خدااا فقط کمک کن 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خدا بهتون کمک کنه وقتی میبینی شوهرتون جنبه ندارع اطلاعات ندید خیلی باید دقت کنید منم این مشکل و دارم

خودمم نمیخوام بگم انقد قفلی میزنه مجبور میشم بهش بگم  نگم زرتیی قهر می کنه 

غصه ابجیت رو نداشته باش،بهترینارو براش آرزو دارم.

ولی شوهرت رو خدا عقلی بده ..

از گذشته ها عقده کرده...دوباره بشناسش همه چیو مخفی کن ازش، اگه بعدشم فهمید بگو آدم نیسی ک بهت حقیقتو بگم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792