2777
2789
عنوان

دلم برای مامانم تنگ شده هنوز نتونستم با نبودنش کناربیام

| مشاهده متن کامل بحث + 309 بازدید | 32 پست

من 

دیشبم‌ با یه کم‌شعوری هم کلام شدم که چرا بعد ۸ سال هنوز به یاد مادرتی تو مردی مردا بیخیالن تو گذشته نمیمونن و...

ز همه دست کشیده ام تا تو باشی همه                                        با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد                                         آقا هستم!
۲۷زیاده ؟

برای مادرتون فاتحه خوندم 

امضات چقدر درداوره

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

باز مال شما مردن بعضیا زندان ولی نیستن

زندان حداقل صداشو می‌شنوه مردن مگه  راحته آدم پدر و مادر نداشته باشه

به یاد اولین بوسه که مادرم برپیشانی ام زد و من نفهمیدم و یادسوزنده ترین بوسه که من به وداع بر پیشانی اش زدم واون نفهمید.. روحت شاد مادر عزیزم  ابجی های گلم هرکی امضای منو خوند یه فاتحه برای مادرم بخونه اجرتون باخدا🌹🥺

من دیشبم‌ با یه کم‌شعوری هم کلام شدم که چرا بعد ۸ سال هنوز به یاد مادرتی تو مردی مردا بیخیالن تو گذش ...

بعضیا حرفاشون خیلی درد داره تا سرشون نیاد درک نمیکنن البته اینجابیشتر زیر ۲۰ هستن انتطاری ازشون نیست بیخیال حرفاشون 

به یاد اولین بوسه که مادرم برپیشانی ام زد و من نفهمیدم و یادسوزنده ترین بوسه که من به وداع بر پیشانی اش زدم واون نفهمید.. روحت شاد مادر عزیزم  ابجی های گلم هرکی امضای منو خوند یه فاتحه برای مادرم بخونه اجرتون باخدا🌹🥺

من دیشبم‌ با یه کم‌شعوری هم کلام شدم که چرا بعد ۸ سال هنوز به یاد مادرتی تو مردی مردا بیخیالن تو گذش ...

به یاد بودن تو گذشته موندن نیس من هیچی یادم نمیاد از همون لحظه ای که بهم گفتن مامانت مرده مامانم باردار بود رفته بود بیمارستان قرار بود چهار نفره بشیم
 ولی سه نفره موندیم 

منظورت زنده بودن

اره زنده بودن خوبه بلاخره هرکی. زندانه یه روز آزاد میشه اما کسی که فوت کرد رفته دیگه

به یاد اولین بوسه که مادرم برپیشانی ام زد و من نفهمیدم و یادسوزنده ترین بوسه که من به وداع بر پیشانی اش زدم واون نفهمید.. روحت شاد مادر عزیزم  ابجی های گلم هرکی امضای منو خوند یه فاتحه برای مادرم بخونه اجرتون باخدا🌹🥺

بعضیا حرفاشون خیلی درد داره تا سرشون نیاد درک نمیکنن البته اینجابیشتر زیر ۲۰ هستن انتطاری ازشون نیست ...

دقیقا فکر میکنن همه مث خودشون دم‌ دمی مزاج و شد شد نشد نشد هستن اینا تعهدی به هیچی ندارن 

ز همه دست کشیده ام تا تو باشی همه                                        با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد                                         آقا هستم!
به یاد بودن تو گذشته موندن نیس من هیچی یادم نمیاد از همون لحظه ای که بهم گفتن مامانت مرده مامانم بار ...

چقد سخت 

ز همه دست کشیده ام تا تو باشی همه                                        با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد                                         آقا هستم!
به یاد بودن تو گذشته موندن نیس من هیچی یادم نمیاد از همون لحظه ای که بهم گفتن مامانت مرده مامانم بار ...

واقعا چند ساله مگه مادرت فوت شده من همون لحظه که مادرم فوت شد هیچوقت ازجلو چشام دور نمیشه کابوس هم میبینم

به یاد اولین بوسه که مادرم برپیشانی ام زد و من نفهمیدم و یادسوزنده ترین بوسه که من به وداع بر پیشانی اش زدم واون نفهمید.. روحت شاد مادر عزیزم  ابجی های گلم هرکی امضای منو خوند یه فاتحه برای مادرم بخونه اجرتون باخدا🌹🥺

محبتشون که من محبت پدرمم ندارم ولی واقعا دردناکه باشن ولی نباشن

ولی اگ نباشن بدتره باخودت میگی کاش بودن کتکم میزدن بد بیراه میگفتن ولی بودن آخ که چقد یتیمی بی کسی بی پناهی سخته من خیلی ناامیدم 

به یاد اولین بوسه که مادرم برپیشانی ام زد و من نفهمیدم و یادسوزنده ترین بوسه که من به وداع بر پیشانی اش زدم واون نفهمید.. روحت شاد مادر عزیزم  ابجی های گلم هرکی امضای منو خوند یه فاتحه برای مادرم بخونه اجرتون باخدا🌹🥺

واقعا چند ساله مگه مادرت فوت شده من همون لحظه که مادرم فوت شد هیچوقت ازجلو چشام دور نمیشه کابوس هم م ...

ده ساله من اون لحظه روندیدم بزرگوار میگم بیمارستان بود من خونه عمم بود قرار بود داداشم به دنیا اومد بیان که بابام تنها اومد برام توضیح داد چیشده رویه تابلو سه  تا خط کشید گفت یکیش زمینه یکیش اسمون یکیشم بهشت مامانت رفته اونجا

گفتم ۸سالم بود اونموقع

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792