من کلا ۱۴ سالمه زندگیم از همین الان خرابه ، هنوز به بلوغ نرسیدم ولی اعصابم از آدمای ۶۰ ساله هم خراب تره ، به قرآن مجید دست خودم نیست ،مدام مادر پدرم دعوا میکنن هیچوقت عاشق هم نبودن تو این ۱۶ سال زندگیشون،همیشه تقصیر کار بابامه با اینکه هیچی برام کم نذاشته به جز آرامش و خیال راحت . مدام دعوا دعوا، گاهی به شدت گاهی نه خیلی شدید ، الانم دعوا میکنن و بحث . کلاس اول بودم عیدم کوفتم شد روز اول عید دعوا کردن ، به خدا یادم نمیره و همین الان با بغض مینویسم، بابام و مامانم روز ۷ عید دعواشون سنگین شد مادرم میخواست بره و دعواشون هم سره مادر پدرم بود، منم به مادرش فحش دادم و گفت بمیره ایشالله و بابام از اول زندگی دست بزن داشت، با موبایلش آنقدر زد به پیشونیم که چال شد و جاش مونده هنوز ، منو دکتر نبرد ،از دارو خونه چسب بخیه خرید و هیچیو درست نکرد اون چسب . الانم میگه بزرگ شدی لیزر کن و ..... این تازه یه نمونه از کاراشون بود ، ۱۰۰۰۰۰ تا خاطره بدتر ازین دارم.
حتی به دوستامم این کارشونو نگفتم و هزار بهونه و دروغ الکی به دوست و فامیل گفتیم . الان دیگه داشتم میترکیدم از درد بی آرامشی و تنهایی،لطفا نگید تو سایت چیکار میکنی،من به جز بچه های سایت نمیتونم با کسی سفره دلمو باز کنم:)