فقط وفقط تمام فکرو ذکرش اینه بره بیرون پیش دوستاش مثلا بریم خرید با دو کارا انجام میده ک هرچه زودتر بره بیرون پیش دوستاش بعدم ساعت ۲برگرده
امشب از ساعت هفت رفت تا دو میشه۷ساعت
واقعا موندم چیکار کنم
عین خودش شو بیاد خونه نباشی بفهمه چه حسیه
رفیق باز درست نمیشه
قبل ازدواجم اینطور بود؟
اگر بعد ازدواج اینطور شده ببین مشکل کجاست
سعی کن رفیق و پایه باشی باهاش
تا از بودن با تو بیشتر لذت ببره تا رفیقاش
چکار میکنه با دوستاش؟
چندوقته ازدواج کردین؟
شوهر منم اوایل اینجوری بود میرفتن سیگار میکشیدن و حرف میزدن دیگه بعد چندسال سرش به سنگ خورده نمیره
اول بشین تو موقعیت مناسب باهاش حرف بزن به آرامی
اگه درست نشد کلید در عوض کن درو قفل کن بهش بگو خونه قانون داره ۱۰ شب به بعد بیای باید تو کوچه بخوابی
پس همون سعی کن کمتر غر بزنی
رفیقش باشی
تو خونه بهش قدرت بده
با لذت ب همه حرفاش گوش بده
و از همه مهمتر اروم و با سیاست باهاش صحبت کن بگو من خیلی وقتایی که پیشمی رو دوست دارم
کاش بیشتر با من وقت بگذرونی
فقط سعی کن گریه و قهر و غرغر نباشه که بیشتر فراری میشه
یه وقت نره سمت مواد اینا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز