امروز تولدمه و هیچکس نمیدونست جز نامزدم که اونم فردا تولدشه و بخاطر کارشم رفته تهران...
خلاصه بعد امتحان یذره خوابیدم چون دو روز بیدار بودم، اومد آشپزخونه آب بخورم بابام اومد یه جعبه ساده آورد به داداشم گفت که فکر کنم امروز روز دختره.. اینو برای پناه خریدم..
داداشم آروم گفت نه اشتباه گفتی امروز تولدشه،
بعد بابای ساده ی من هیچوقت نمیدونست تولدم کیه و کسیم برام جشن نمیگرفت، بعد برای خواهرمم کادو خریده بود چون فکر میکرد روز دختره😂
من حرفاشونو شنیدم ولی به رو خدم نیاوردم بابامم جعبه رو داد و دیدم ساعته انقد خوشحال شدم که نگو، البته انقدر گرون یا شیک نیست اما چون سلیقه ی بابامه و بعد سالیانه سال یه چیزی واسم خریده اینو خیلی خیلی دوست دارم...بزا عکسشو بگیرم