سلام دوستان
من مدتی هست قصد داشتم با همکارم ازدواج کنم
خیلی خوشتیپ و خوش قیافه نبود وضعیت مالیشون مناسب بود که البته تاثیری در انتخاب من نداشت
من بخاطر علاقه زیادی ک به من ابراز میکرد و اینکه از در مینداختیش از پنجره میومد قبولش کردم بخاطرش اخلاقهای بدم رو کنار گذاشتم و تا حدود زیادی خوب شدم
اونم تو چیزای کلیشه ای بد نبود اما همیشه توقع داشت توقع داره براش گل بگیرم توقع داره بهش هدیه بدم توقع داره قربون صدقش برم توقع داره بهش زنگ بزنم من همه اینکارو میکنم اما بحث توقع هست اون توقعش در حد منیه که یه زنم.
مثلا گاهی پیام نمیده ک ببینه من پیام میدم یا نه
بعد از کارمون خسته نباشید نمیگه ک ببینه من میگم یا نه
اون شب تو یه عکس خوب شده بود گفت چه خوشگلی اینجا شبیه فلانی شدی (دختر خاهرش که از منم چن سال بزرگتره)
زمانیکه اون خواست ماشین بخره من بهش کمک کردم بی توقع اما حالا که من خواستم با پول خودم ماشین بخرم یه جورایی اخم و تخم میکرد انتظار داشت پول رو خرج ازدواج و جهاز و شروع زندگی بکنم
ادامه داره