شوهرم دست دل بازه اگ قلقشو بدونی مهربوبه خوش سفر
هر جا بگم بریم میبرتم
با خانوادم اوکیه
اصلااااا خسیس نیست
دستو دل بازه
پیش همه خیلی بهم توجه میکنه مخصوصا تو عروسیا
یه ضرری چیزی بهش بزنم زیاد عصبی نمیشه
فعلا همینا یادم بود
دو تا هم بچه دارم
بدیش اینه ما شیش ساله ازدواج کردیم پیش مادرش با هزارررر تا بدبختی زندگی کردیم خانوادش چندین بار مارو بیرون کردن میگفتن برید از خونمون ب ما میگفتن مفت خور
در حالی همه خرجهاشون پای همسرم بود
چند ماه پیش گفتم جدا میشیم و اومدیم یه شهر دیگ
همه هم میدونن جداییم
ولی الان یه ماهه خاهرشوهرم عروسیش شده شوم رم گیر داده مامان و بابام پیرن تنها موندن باید بریم پیششون زندگی کنیم هر جور شده
میگم سه تا داداش داریا
میگ اونا خونه شون جداست ما هنوز خونه ای نداریم
و خونه ای هم ک بابا و مامانم توشه من بازسازی کردم پس میرم و نمیزارم ب داداشام برسه زحمتای من
میگ عید میریم برای همیشه اونجا
راستی پدرشوهرمم وصیت مرده هر چی داره باید تقسیم بشه
برم پیش مادرشوهرم به خانوادمم نزدیکم الان من 15 ساعت باهاشون فاصله دارم
خانواده هامون تو یه شهرن
اما شوهرم حالی نمیشه میگ نه برای من میشه!!!!
چیکار کنم بچه ها؟
دیوونه شدم
ارزششو داره بچه هام بی مادر شن؟
میگ نقشه دارم اون خونه رو ب اسمم کنم میگم نقشت چیه میگ ب موقعش میفهمی!؟!!!