این شرایط رو نمیدونم خودم درست کردم یا واقعا شرایط بدی دارم
با خانواده شوهرم تو یه ساختمونیم
شوهرم صبح میره پیششون شب میره ظهر میره
از رفت و امدمون خبر دارن
شوهرم دو ماهه تقریبا ببکار مسافر کش بود اما الان بخاطر درد کلیه هاش نمیتونه
الانم کلیه هاش سنگ سازه حتنا باید عمل بشه
مادرش کاری کرده زیاد ار حد بهش وابسته شده از هر نظر
پولی و غیره...
حالا باید بربم خونه خوواهرشوهر تهران باهمدیگه باید بریم
حالم اصلا خوب نیست دیشب انقدر فکر کردم ب خودکشی خیلب حالم بده جیکار کنم
اصلا باهاشون راحت نیستم در حد اینکه بخوام یه هفته دو هفته باهاشون تو ی خونه بمونم.