ماجرا از این قراره ک ما رفتیم تو ی مهمونی ک تمام زنداداشا و دختر عموهای مادرشوهرم بودن
مادرشوهرش از جاریم با صدای بلند ی چی خیلی ساده و پیش پا افتاده خواست به شوخی (نمیتونم بگم چ کاری)اونم خیلی رک و با اخم گفت نه نمیتونم انجام بدم مادرشوهرش دید ضایه شد گفت ب پسرم میگم جاریمم گفت نه پسرت هم نمیتونه
ب مادرشوهرم خیلی برخورد زرت رفت گذاشت کف دست برادرشوهرم(اونم بشدت آدم بی منطق و عصبی هست)
تو جمع ب گوش برادرشوهرم رسوند ک زنت همچین کرده برادرشوهرمم هیچی نگفته فقط ب زنش گفته پاشو بریم رفته تو خونه دعوا کردن دعواشون بالا گرفته زنشو زده
الآنم همه فامیل فهمیدن و همه مادرشوهر مو مقصر میدونن ک ی حرفی زده شد تو ک اخلاق پسرتو میدونی چرا باعث دعوا بینشون شدی
اینم از ترس زود رفته ی جعبه شیرینی گرفته رفته خونه برادرشوهرم و مثلا دعواش کرده ک بتوچه چرا با زنت دعوا کردی ی حرفو گفت گفت دیگه 😐😐خودشو آدم خوبه کرده
برادرشوهرمم اعصابش خراب بوده تصادف کرده
ینی بخدا من میمونم از کارای این زن