پسری تو زندگیمه که رو هم رفته از تمام کساییکه تو زندگیم بودن بهتره
تلاش میکنه با کادو دادن خوشحالم کنه به ناراحتیم اهمیت میده بهم احترام میذاره خیلی جاها حمایتم میکنه پسر دروغگویی نیست تو کسب وکارش حلال حروم سرش میشه ساده و رو راسته و زحمتکش اما ازونور اهل ابراز علاقه زبانی نیست خودش میگه بخاطر شرایط بزرگ شدنشه از نظر جنسی میلی جنسی کمی داره وقتی کنارشم بیشتر خودم باید بازیگوشی کنم ...منو به هیچکس معرفی نکرده تو جمع دوستاش نمیبره اما خودش با دوستاش که دوست دختراشونم اونجا هستن گاهی میچرخه زیاد اهل گردش نیست هیچوقت وقت نداره وقتی سرکار هیچ خبری ازش ندارم بقیه تایمش که شباست با دوستاش میگذرونه و میگه خب تو راهت دوره چهل دیقه بامن فاصله داری و چیزی که رومخمه پیام میدم دیر جواب میده وقتی سرکار هست درکش میکنم اما وقتی خونست دیگه چرا ...تازگیا اینقدر بهش گفتم بهم کم توجه میکنی خودم احساس ضعف کردم
یه آدم پنجاه پنجاه که خیلی ام دوستش دارم سعی میکنم فشار اقتصادیشو درک کنم اما گاهی چنان منو بالا میبره که انگار دختر قحط اومده گاهی نمیبینتم