2777
2789
عنوان

خدا چجور دلش اومد💔

| مشاهده متن کامل بحث + 2410 بازدید | 151 پست
از مدرسه و مشاورش کمک بگیراما لطفا کمک بگیرآفرین دختر قوی 😘❤

کمک گرفتم،اونا غرقم کردن...اعتماد کردم بهشون اما نابودم کردن...اونا رفتم به همه دبیرا گفتن،به همه کادر مدرسه،حتی به مامان دوستممم

دیگه هیچی واسم مهم نیس...

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شاید خدا خواسته از کارت دست بکشی به خاطر  نگرانیی که واسه آبروت داری این کار هیچ فایده ای نداره به نظرم غلبه سفرا داریوقتیعصبی میشی گرمای بدنت میره بالا خون میریزی گرمای بدنت میاد پایین آروم می گیری صفرابر و سرکنگبین بخور یا وقتی حالت بده سرکه بخور ی ذره آروم میشی 

برای خونه دار شدنمون و سلامتی بچه هام صلوات بفرستید هرکس فرستاد بگه منم بفرستم

خب خودت نمیدونی دقیقا مشکل روانت برای چیه که به خودت آسیب میزنی؟ منظورمو میفهمی چی میگم؟ مثلا مثل یک ...

نه واقعا،ولی فک کنم از خشم و اضطراب و افسردگیه

دیگه هیچی واسم مهم نیس...
اصن دیگه نمیخام نجات پیدا کنم،دلم میخاد غرق شمبه مشاور مدرسه اعتماد کردم و گفتم،الان اون به همه گفته ...

میفهمم چی میگی 

اما نهایت دردا تو روحته 

باید روحت رو نجات بدی

اون به کمکت نیاز داره

با خودت مهربون باش عزیزم بزار همون خانوادت یه روز تو رو بهم نشون بدن و حسرت زندگی که خودت ساختی بخورن 

چقدر ناراحت شدم...منم دبیرم تو‌بچه ها مشکلات زیاد دیدم اما خودزنی....چرا آخه؟😭

ببخشین باعث ناراحتیتون شدم...


نمیدونم،مشکل دارم،روانم مشکل داره،من یه موحود ضعیفم

دیگه هیچی واسم مهم نیس...
کمک گرفتم،اونا غرقم کردن...اعتماد کردم بهشون اما نابودم کردن...اونا رفتم به همه دبیرا گفتن،به همه کا ...

بیخیال دوباره امتحان کن 

بفهمن چی میشه مگه؟ 

کی از خودت مهمتر؟! 

نه واقعا،ولی فک کنم از خشم و اضطراب و افسردگیه

خب باید ببینی این خشم و اضطرابت واسه چیه 

چند تا دلیل یا یا فقط یک دلیل 

و جدای از همه ی اینا تو مسئول رفتار پدر و مادرت نیستی

تو مسئول نگرانی برای عواقب رفتارای اونا نیستی

تو فقط مسئول خودتی همین 

سعی نکن همچی رو کنترل کنی چون نمیشه

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792