2777
2789

ظهر از خستگی یه سر چشم گذاشتم صدای در پارکینگ اومد از خواب پریدم فکر کردم همسرمه باید پاشم به استقبالش برم خوشحال شدم یه لحظه انگار یادم رفت فوت شده از اون موقع تا حالا دارم یه بند گریه می کنم کاش همه این اتفاقات خواب بود ای خدااااا.


همه چی دست خودت بود به ناگاه یه زلزله ۸ ریشتری انداختی وسط زندگیم پس چرا منو هم باهاش نبردی😭😭😭 

کاش اون روزهای خوب تکرار میشد مثل یه سی دی زندگی را به عقب برمی گردوندم و یه بار دیگه تجربه زندگی با تو را می داشتم چقدر زود فرصت ها تموم شد 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز