منظورم دوست پسرم هست
همش میگفت ما سه تا خونه داریم فلان اندازه بیسار منم هیچی نمیگفتم
گفت داری بابای من صد میلیارده😂منم گفتم والا ما انقدر نداریم بابام تو پایین شهر پنج تا خونه داره حدود بیست ملیارد همینو گفتم شروع کرد از بابات پول بگیر با من کسب کار شروع کنیم همین قدر سریع وقعیع همش پول پول میکرد از بابات بگیر فلان کنیم بسار کنیم منم گفتم بابام تا ندون که بهم پول نمیده گفت من میام خونتون 😂
من خیلی ناراحت شدم تا دریروز میگفت کسی نفهمه بخاطره چس پول بابام پاشد اومد خونمون شبم موند بابام بیچاره ام همش میگفت پسرم کی با بابات میاد 😅من خیلی خجالت کشیدم خودشم کشید
برگشتم گفتم من خیلی بخاطره همین وضیعت مالی بابام خواستگار داشتم برگشت گفتم دوس ندارم تو روم فکر مالی داشته باشی عشق علاقه بحثش جداست امروز برگشته با تهقیر بهم میگه خونتون یه جایی بود من ترسیدم شب برم شب خوابیدم خونتون ادمو لخت میکنن اونجام جا تو زندگی میکنی
من برگشتم گفتم اصلا به تو مربوط نیست فکر نکنی نفهمیدم بخاطره پول بابام اومدی خونمون
بعدام گفتم خیلی ساده لوح هستی که فکر میکنی من پول بابامو میدم بهت بعدم قطع کردم
رابطه ها خیلی بده شده خدا روشکر دستمون به دهنمون میرسه بازم حرف میشنویم