دیروز عصر به مادر شوهرم زنگ زدیم که اکر برای شب یلدا تنهاست بیاد پیش ما گفت حوصله ندارم ونیومد و تنها موند
برادرشوهرم و خانمش هم خونه مادر زنش بودن
خواهرشوهرامم همه باهم قهرن و جمع نمیشن
خلاصه ما رفتیم خونه مادرم
اونجا که بودیم یهو شوهرم زنگ زد ب مادرش حالش و پرسید و یلدا رو تبریک گفت (عصر زنگ زده بودیم تبریکم گفتیم) کلی حال و اخوال کرد
بعد گفت گوشی رو میدم حاج خانم و حاج اقا احوالتو میخواستن بپرسن!!!!حاج خانم و حاج اقا منظورش پدر مادر من بودن اونا هم اصلا نگفته بودن گوشی رو بده به ما
واقعا شوکه شدم چرا این رفتارو کرد!!!! شوهرم مامانیه اما این رفتارش واقعا بهم برخورد
احساس کردم جلو ما میخواست بگه من حواسم به مادرم هست در حالیکه که من خودم عصر به مادرش زنگ زده بودم
اصلا کارش و درک نمیکنم پدر مادرمم شوکه شدن