به جون عزیزترین کسم حرفام واقعی توروقران گزارش نزنین کمکم کنین یه تاپیک زدم سریع ترکید😔 رفتم مغازه یکی از آشناها.خودش نبود و همکارش بود. گوشیمو دادم به همکارش ک یچیزی برام نصب کنه. نشستم اونجا یه ربع گذشت بیس دقیقه و همونجوری نیم ساعت گذشت و کارشو تموم نکرد چن بار بهش گفتم کی تموم میشه هی میگفت دیگه آخرشه.اون اونطرف میز بود من این طرف. آخرش من بلند شدم رفتم کنار میز وایسادم دیدم متوجه شدم پسره شلوارشو پایین اورده و ناحیه جنسیش معلومه همش دست میزنه بهش. من سریع گوشیو از دستش کشیدم و اومدم بیرون رفتم به مادرم گفتم.مامانم رفت دعواش کرد بعدش اومدیم خونه.من از اونموقع حالت تهوع شدید و سرگیجه و سر درد دارم مثل ابر بهار اشک میریزم میگم نکنه عکسامو برداشته باشه؟مامانم میگه نه عکساتو میخواد برداره چیکار کنه😔ولی آخه نیم ساعت گوشیم دستش بود من میترسم😭😭فردا میخوام برم به اشنامون که میشه همکارش بگم😔💔چه گوهی بخورم من😭