دلیل اینکه این مسئله پسره و احوال پرسی به پارتنرت گفتی چی بود؟
واقعا که!
ببخشید ولی خیلی بچگانه عمل کردی
چه دلیلی داره کل روزمره خودت رو بذاری کف دستش!
تو خودت یه موجود عاقل و مستقل و بالغ هستی این کارها چیه!
یعنی یه همسایه قدیمی ببینی احوال بچه‌اش بگیری باید بری بهش بگی
این یه احوال پرسی عادی بود دیگه تموم شد و رفت
فوؤووقش نهاااایتا اگر بنده خدا مجتبی مزاحمت جدی ایجاد کرده بود و خودت از پسش برنمیومدی جناب پارتنر در جریان میذاشتی
به درک که بدش میاد خودت رو از همین الان ضعیف نشون نده که به کنترل‌گری‌ات عادت کنه
پنهون کاری منظورش کثافت کاری هایی مثل پسرهاست که در آن واحد هزارتا خلاف انجام میدن و صداشم در نمیارن
فکر کردی پسرها خودشون همه فعل و انفعالات‌شون میان بهت میگن!
هدفت از انتخاب شخص دوم بعنوان همراه، رسیدن به «آرامش» و «کمال» و «شادی» در کنار همدیگه باشه
اگر اینارو ازت بگیره کنسله
که این آقا با کنترل‌گری‌اش و شک‌های بی‌موردش نه آرامشی برات میذاره بمونه نه میذاره ترقی کنی و در نهایت فقط تو هستی که آسیب میبینی و افسرده و داغون میشی و اونم در نهایت سر یه بهانه واهی ترکت می‌کنه و تو میمونی ضربه به احساس پاکی که روی چنین شخصی حساب کردی
خودت دست کم نگیر، تو لایق بهترین‌هایی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز