خوب خوب ...بعد مدت ها برگشتم سایت...این بار با هدف متفاوت...یه زن نسبتا خسته ولی شاکی از روزگار که چالش های زندگی کلی تغییرش داده و قوی ترش کرده...تصمیم گرفتم کنکور تجربی شرکت کنم و به ارزوم برسم...نه صرفا به خاطر مزیت های مالیش ...چون روح تشنه مو سیراب میکنه...این جا میخوام از روزمرگی هام بگم...درد دل کنم ...حرفای دلمو که هیچ جا نمیتونم بزنم بگم...برسه روزی که تاپیک موفقیت تو کنکورمو بزنم ...بگو انشالله
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
متاسفانه نمیتونی کاری کنی، ولی خب بلاخره یه جوری یه جایی خدا جوابشون میده
روی قبرم بنویسید؛که از شهر وفا آمده بود...هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود...بنویسید؛ نفهمید کسی دردش را...هیچکس درک نمیکرد دل سردش را...بنویسید؛ که یک عمر خدا را کم داشت...بنویسید؛ که از خلقت خود هم گله داشت...بنویسید؛ که همواره،غمی پنهان داشت... بنویسید؛به تقدیر خدا ایمان داشت
خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان تو شاهکار خالقی، تحقیر را باور نکن بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن، تصویر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید آزاد، آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن
روی قبرم بنویسید؛که از شهر وفا آمده بود...هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود...بنویسید؛ نفهمید کسی دردش را...هیچکس درک نمیکرد دل سردش را...بنویسید؛ که یک عمر خدا را کم داشت...بنویسید؛ که از خلقت خود هم گله داشت...بنویسید؛ که همواره،غمی پنهان داشت... بنویسید؛به تقدیر خدا ایمان داشت