من شرایطم از تو بدتر بود بدتر از این نیست که پدر هیولا و ظالم داشته باشی هیچ حق انتخابی نداشته باشی حسرت عروسی و بزن و بکوب و انتخاب همه چی تو روان عقد ،نه محضر نه عروسی تو هتل نه بله برون درست و حسابی بخدا حاضرم بهت بگه عقدم مثل دهه شصت و هفتاد بود ریسه و بادکنک و سفره عقد ساده و مسخره این کارو بابام باهام کرد هیچ حق انتخابی تو هیچی نداشتم و از اون بدتر اینه که دو بار ازدواج کردم یه بار بخاطر اشغال بودن بابام منو طلاق دادن ،دویاره ازدواج کردم به جای اینکه به آرامش برسم با یه خانواده اجنب و عجیب و غریب وصلت کردم حتی بابام نزاشت باهاشون یه دوره آشنایی بگذرونم از خواستگاری تا عقد فقط یه هفته برام گذشت
از یه خانواده کاملا خشک مذهبی افراطی مسخره و داغون که نه رسم و رسوم داشتن نه طلا زنی سر عقد نه یلدا نه هیچی خشک و خالی بله گفتم تو این هفت سالی که ازدواج کردم و توی این سی سال زندگیم هر بلایی سرم اومد بخاطر حرومزادگی بابام اومد من و مادرم شب و روز دعا می کنیم فقط بمیره اینقدر بهمون زجر داد منم از دستش پیر و مریض شد شب عروسیم ازش کتک میخورد همه مون رو آزار داد متاسفانه مشکل خودشیفته کی روانی و داره و بشدت مریض روانیه .