دوست شوهرمو خانمشه اونا ی شهر دیگه ان و تقریبا ۴ ساعت فاصله دارن ما دوبار تا الان رفتیم در حد یروز مثلا صبحانه و ناهارو شام. شب امدیم اونا خانواده هاشون اینجا امدنی شب نمیمونن منتها منم ۶ ۷ بار دعوت کردم یکی دوبارم هم ناهار موندن هم شام حالا این دفعه پسرم تازه راه افتاده مدام زیر دستو پا هستش تو اشپز خونه جلوی گازو سینک بازی میکنه شوهرمم گردن گیریش ضعیفه نگه نمیداره خطرناکه از یطرف اونام ی بچه بشدت شلوغ دارن که هربار میاد همه جارو ب خاکو خون میکشه منم از پس فردا امتحاناتم شروع میشه حوصله تمیز کاریو اینا ندارم تصمیم گرفتیم عصر دعوت کنیم در حد ی چایی خوردن خونه و بعدش بریم رستوران