من تا وقتی عقد بودیم و بیکار بودم و وقتم آزاد زیاد میرفتم خونه مادرشوهر ، خوب بود.
البته ارزش آنچنانی هم که بگی نمیزاشت ها. مثلاً من غذای درستی نمی پخت. منم حساس بودم.
بعد عروسی که دیگه باید خونه داری و شوهرداری میکردم دو روز یه بار میرفتم خونه مادرشوهر. با قهر برام در باز میکرد که پس کجایی چرا نمیای !!! باید توضیح میدادم دو روز چیکار میکردمو
دیگه زیادی رفت رو اعصابم . کم کم اون قدر کم رفتم که شد دو هفته یکبار.!!
الآنم اومدم غربت به کل راحت شدم..
بعضیا نمیشه بهشون زیاد رو داد.
اون جان گفتن و محبتشم بمونه برا خودش ، مزاحم نشه و پرتوقع، محبت الکیشون پیش کش