مادربزرگمو از دست داد دختر خالم و مادربزرگم جونشون به جون هم وصل بوده خلاصه خیلی دختر خالم مادربزرگمو دوست داشت الان دو روزه فوت شده اصلا نمیتونه گریه کنه میخنده میگه من خوبم امروز که داشتیم دفنش میکردیم فقط داد میزد من نمیتونم گریه کنم منو ببرین هی دست میزد به قبر میگفت برای دلت میمیرما من میام من اینجا نمیمونم من میام پیش تو چیکار کنیم گریه نمیکنه دادنمیزنه ما میبینیم داره خفه میشه روانشناسم نمیاد
روضه براش بذارید
باید تخلیه بشه
یعنی هیچکس نیست راهنمایی کنه
آخی خدا رحمت کنه
اشکمون در اومد این جوری که نوشتی
خدا صبر بده بهش
یاد معلم دوران راهنماییم افتادم.
طفلی خواهرش سردرد شدید کرد یهو رگهای مغزش پاره شدن و دختر جوون فوت شد.خیلی باهم جفت بودت دوتا خواهرواسه مراسم ختم و خاکسپاری فقط با اون چشمهای درشت و مشکی نگاه میکرد.شوک شده بود.اصلن نه گریه نه جیغ....هیچی
بعدها سر فوت یکی از بستگان نزدیک همچنین مسله ای برای مادرمم اتفاق افتاد .دکتر بردم پرسیدم.گفت گاهی اوقات بخاطر شوک شدید اتفاق می افته.کار ب کارش نداشته باش.حتی شاید تو ی تایمی ب شدت حواس پرت بشه یا دردهایی ک دارن همه محو بشه.(مادرم قلب درد داشت و قرص میخورد ولی اون تایم میگف هیچ دردی نداره اصلن)دکتر گفت موقتیه....بعد دو سه هفته برمیگرده ب روال
باید توی خلوت خودش تنها باشه
شما زیاد تحت فشار نزارید
دچار شوک شده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز