بچه ها دیشب شب یلدا خونه ی مادرش بودیم شب همینطوری که داشتم آماده میشدم بخوابم برداشتم بهش گفتم تو اصلا هیچی نگفتی من خوشگل شدم برداشته مرتیکه به من میگه تو ج ن د ه توجهی. کدوم ادمی به زن خودش همچین میگه. احساس میکنم از چشمم افتاده یه دعوای ناجوری کردیم گفتم خواهر و مادر خودت اینطورین. حس میکنم ازش متنفرم نمیخام باهاش زندگی کنم. سر من منت میذاره که من خیلی خوبم نرفتم مثه بقیه ی مردا زن بازی کنم و... واقعا صبر کردم تایم بگذره گفتم شاید آروم شم ولی هنوز آروم نشدم. به نظرتون چی کار کنم شرایط این که قهر کنم برم خونه ی بابامم ندارم ولی خیلی از شوهرم بدم اومد دیگه
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
عزیزم چرا مادر و خاهرش رو درگیر کردی اونا چیکار دارن اصلا خودت رو ناراحت نکن نه قهر کن نه چیزی توی خونه خودت خوش باش سرسنگین تا بفهمه حرف اشتباهی زده از نفهمی و نادانیشه
كسى باش كه وقتى مردم تو را ميبينند بگويند هنوز دنيا امن و امانه