2777
2789
عنوان

یکی از معایبِ زندگی با دخترِ شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1951 بازدید | 110 پست
ممکنه بگم اگه اعصابمو خورد کنه

نمیدونم این رفتار ریشه در چی میتونه داشته باشه

ولی قبول کن رفتار خیلی بدیه....

من قوی نبودم، صبور هم نبودم؛ مجبور بودم....اجبار ازت یه آدمِ دیگه میسازه!!!!

احتمالا این بچه از اول هرکجا میرفته ازش در مورد شما سوال پرسیدن اونم الان عادت کرده بیشتر بزرگترها ...

اتفاقا بعد حرفایی که تو این تاپیک شد و نظرات رو تک به تک خوندم به این نتیجه رسیدم که تو خونه ابدا حرفی جز موارد روزمره نزنم

تنها راه حلش اینه

اینجوری اونم دیگه حرفی نداره که بخواد بزنه مگه از خودش بخواد دروغ بگه،ک اون موقع این مادرشوهرمه که اذیت میشه نه من....

نامادری هر کاری هم کنه نامادریه،

این جمله رو سه سال پیش خواهرشوهرم بهم زد،

آخه مهمونی دعوت بودیم من رفتم آرایشگاه به شوهرمم گفتم دخترتو بیار که موهاشو بدم آرایشگره بپیچه،

بعد که رفتیم مهمونی و مهمونی تموم شد،تو جواب خواهرشوهرم اینو بهم گفت....اون موقع منظورشو متوجه نشدم ولی الان خوبِ خوب متوجه میشم که چی گفت و چرا گفت.....

بگذریم حرف زیاده و حوصله بر...هر چی بیشتر میگم،بیشتر بهم میریزم....

ازین به بعد تو خونه سکوت بهترین راهه بنظرم

من قوی نبودم، صبور هم نبودم؛ مجبور بودم....اجبار ازت یه آدمِ دیگه میسازه!!!!

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

نمیدونم این رفتار ریشه در چی میتونه داشته باشهولی قبول کن رفتار خیلی بدیه....

یکی از علتهاش گوش شنوای مادربزرگشه که خوب میشینه حرف میکشه ازش دومیش بی حوصلگی و بیکاریه باید یه سرگرمی لذت بخش وفعال براش جور کنی سرش گرم بشه کمتر کاربه بزرگترها وکاراشون داره وانرژیشو اونجا بذاره 

حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ»: خداوند ما را کفایت می کند، او بهترین وکیل و بهترین سرپرست و بهترین یاور است
یکی از علتهاش گوش شنوای مادربزرگشه که خوب میشینه حرف میکشه ازش دومیش بی حوصلگی و بیکاریه باید یه سرگ ...

الان والا فصل مدرسه است

اگه تن به درس خوندن بده وقت کم میاره

منتها بیا که خوشش میاد فقط و فقط حرف بزنه

از مادربزرگش پیش من بد بگه و از من پیش اون

البته من بهش گفتم که ابدا دیگه دوست ندارم پشت سر عمه ها و مادربزرگت چیز بدی بشنوم،حواست به رفتارت باشه که حزب باد نباشی،پیش من یه جور و پیش اونا یه جور دیگه

اینو گفتم که مخبر بودنشو بذاره کنار ولی.....نتیجش این شد که دیگه ازونا پیش من حرفی نمیزنه ولی از من تا دلت بخواد حرف میزنه....

تصمیم گرفتم دیگه برام مهم نباشه،

دیشب شاید من ۱ساعت خوابیدم،الانم منگم...کی این وسط اذیت میشه جز خودم،هیچکی....پس چه بهتر که دیگه تو خونه جز موارد ضروری حرفی نزنم.....

من قوی نبودم، صبور هم نبودم؛ مجبور بودم....اجبار ازت یه آدمِ دیگه میسازه!!!!

من ازش کینه ندارم اصلافقط ازش ناراحتم،چون براش بد نبودمکینه ای اگه بودم که الان اینجا دنبال راه حل ن ...

این موضوع اینقدر ناراحتی نداره موضوعات مهم رو جلوش مطرح نکن 

آدم توی بارداری هم زیاد حساس میشه 

نگفتم آدم کینه ای هستید منظورمو خوب نرسوندم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز