یدونه داداش دارم خیلی دوسش داریم همگی سالی یکبار دعوتمون میکنه ولی ما همیشه دعوتشون میکنیم و تو ماه سه بار بالاخره همو میبینیم تو مهمونی
چند روز قبل شب یلدا خونه بابام جمع بودیم همگی دو شبم خوابیدیم خیلی خوش گزشت
بابام گفت برای اینکه شب یلدا متفاوت باشه بریم خونه داداشممم .. از همممون بزرگتر و ماشالله وضع مالییش عالیهه
قرار به این شد که بابام شام از بیرون بگیره و همه خریدا رو خودش انجام بده حتی سالاد و نوشابه و شیرینی همه چی چون واقعا گرونیه بابام اجیل چهار مغز نمیخره همون تخمه و اینجور چیزا
ولی کدو لبو شلغم لبو هندونه تخمه همه چی باسلوق
همه چی خریده بود و رفته بود همه چیز و داده بود زنداداشمم
ما هم گفتیم زنداداشم الان کلی زحمت کشیده فلان و اینا رفتیم خونشون اونم همه رو پخته بود تو ظرفایی دم دسشیش گزاشته بود رو میز
همین .... یعنی حتی به شکلات هم از خودش نزاشته بود ....
حتی بابام وسایل سالاد هم خریده بود درست نکرده بود خودم درست کردم
یکم بهم برخورد چیزی نگفتم
تازه من کادو خوبم برا زنداداشم بردم