My father and mother treated me like a diamond. I have a good life. I forgot the past. Like a leaf that goes in the river and a drop of dew that falls from the leaf. I will create a future where I will be the queen of that life. I have overcome and defeated them and my life now depends on me. I grow like a seed in the heart of the earth to bring forth
پدرم و مادرم همانند الماس با من رفتار میکردنند من زندگی خوبی دارم من گذشته را فراموش کردم همانند برگی که در اب رودخانه میرود و قطره شبنمی که از روی برگ می افتد من اینده ای میسازم که خودم ملکه ی ان زندگی باشم من بر تمام سختی هایم غلبه کرده و انها را شکست داده ام و زندگی من اکنون به خودم بستگی دارد من همانند دانه ای در دل زمین رشد میکنم تا به ارمغان برسم