چند وقت پیش برای انجام یه کاری رفتم یه جایی و اون اقای جوونی که اونجا کار میکرد ازم سوالی کردن که مرتبط با کاری بود که برای انجامش رفته بودم اونجا و واقعا بدون اینکه بخوام لبخند زدم( اصلا نمیدونم اون لبخند چرا اومد) و بعدش اونم لبخند زد و بشدت دستپاچه شد و مدام سوالای مختلف میپرسید و خیلی هول شد اما من سنگین برخورد کردم
از اونموقع تا حالا همش ذهنم درگیره که نکنه فکر کرده باشه دارم بهش نخ میدم یا ازش خوشم اومده😑چون ممکنه باز مجبور بشم برم اونجا و باهاش مواجه بشم واقعا ذهنم درگیر شده دوست ندارم فکر کنه قصدی داشتم از اون لبخند
واقعا ذهنم درگیره