سلام امروز یلدا بود من دانشگاهی شوهرم شهر خودمون نتونست بیاد پیش من
جدای از اینا من نزدیک پریودمه یه سری مسائل پیش اومده بود میخواستم شوهرم برام تعریف کنه میگفت الان نمیتونم فردا که برگردم شهر محل کارم بهت میگم منم اعصابم به خاطر پریودی ضعیفه گفتم بگو و اینا تهش. نگفت الان زنگ زد شب بخیر بگه وسط حرفاش گفت تو خیلی خوبی ولی کج بحثی لج میکنی خیلی ناراحت شدم گفتم پس از من بدت میاد اینو میگی دوستم نداری گفت ربطی به دوست داشتن پداره هنوزم دوست دارم ولی کج بحثی و میدونم الان به خاطر پریودیته ..خیلی دلم شکست لحن ش خیلی بد بود دیگه منم گفتم نمیخوای منو اگه ته. بت اینه از من گفت هرچی م باشه بازم من دوست دارم ولی وقتی میگم ممنونم بگم لج نکن
منم گفتم نزدیک پریودمه به من ربطی ندارد الان این مسائل پیش اومده خدا سیکل منو درست کرده برو به خدا بگو
به نظرتون دوستم نداره؟ گفتم پس من همیشه همین بودم دیگه نمی خواستی منو گفت نه ربطی ندارد تا الآنم پلت که نکردم هنوزم عاشقتم
بنظرتون نظرش ازمن برگشته؟بخدا آدمی نیستم اینجوری فردا پریودیمه بهم ریختم همش گریه م میگیره