بچه ها ما یه داستانی داریم اونم اینکه من شاید بخوام برم از ایران و مجبور شیم از هم جداشیم (نامزد محرمه)
امشب با دوستامون رفتیم بیرون اونا گفتن ناراحتی میخواد بره برگشت گفت اره و خلاصه بحث کردن
آخرش برگشت گفت ولی نمیذارم بره دوستش خندید که دست بند میزنی بعد گفت نه بچه ميندازم تو بغلش
آقا من حااااالم بهم خورد ما اصلا داستان بچه و اینارو نداشتیم ولی انقدر بی غیرته همچین حرفی میزنه
؟؟منم اومدم خونه زود گفتم میخوام یلدا با خانوادم باشم🤢
به نظرتون چیکار کنم؟بگم به مامانم اینا ؟