من با شوهرم قهرم
من حرف نمیزنم اندفه م تصمیم دارم آشتی نکنم تا بیاد منت کشی
اومد رفت بالکن تو راه گفت اگه جایی میری حاضر شو نه که هیچی واینستاد جواب بشنوه رفت منم حرفی نزنم
نشسته تو هال منم نشستم تو اتاق
بیشعوره بی درک
نمیگه بارداره هواشو داشته باشم کل کل نکنم