امروز رفته بودم عشقمو ببینم رفته بودیم ی جای خلوت ک بن بست بود ی اقایی اومد اومد اومد یکمی رفت جلوتر از ماشین وایساد مارو دید و میدونست تو ماشینیم شلوارشو دراورد😂ما فکر کردیم میخواد جیش کنه اما شلوارشو تکوند و باز پوشیدش اومد بهمون سلام کرد و رفت😂😂😂😂😂😂
واییییییییی از خجالت و تعجب من اب شده بودم😂 دوس پسرم خودشو زد ب اون راه و کیک میخورد منو خنده گرفته بود و کف ماشینو نگاه میکردم فقط😂 دوباره موقع خداحافظی وقتی پیاده شدم حس کردم پام سر یچی نرمه زیر پامو نگاه کردم دیدم ی جوجه کوچولوی مرده اس جیغ زدم و ی متر پرت شدم هوا😂😂😂😂