ما دوست خیلی خوبی بودیم بعد من دیروز هوای اتاق گرم بود و هدفون داخل گوشم بود یک بار پنجره را باز کرده اون بست(تخت من کنار پنجره است پس سرما بیشتر مال منه) بعد یک ذره کمتر بازش کردم چون تخت اون از پنجره دورتره و فکر کردم یک ذره باز کنم اشکالی نداره بعد بلند شد دوباره بست و خوابید دوباره من دیگه دست نزدم به پنجره بعد ما بندمون داخل اتاقه من داشتم رد میشدم لباس هایش از بند افتاد و یادم رفت بزارم سرجاشون بعد به خاطر همین دو تا قصیه از دیروز باهام قهره ما یک سال دوست بودیم ازش عذرخواهی کردم