خسته شدم بخدا
به جز دانشگاه همیشه خونم خیلی حوصلم سر میره یکسره هم فکر وخیال میکنم گاهی وقتا اینقدر از زندگی خسته میشم آرزوی مرگ میکنم
حس میکنم گیر افتادم تو این دنیا هر چقدرم دعا میکنم بی فایدس حال دلم اصلا خوب نیست روانم واقعا بهم ریخته کاش خدا بشنوه صدامو از زندگی واقعا سیر شدم
خب چرا ی کار پاره وقتی چیزی پیدا نمیکنی
یا برو کتابخونه برا ارشد بخون
به خدا بیرونم هیچ خبری نیست
میدونم تنهایی سختته و با مادرت میجنگی
حوصله ات سر رفته
ولی خدا بزرگه روزی همه اینها تموم میشه
منو ندیدی پس
باز زمان دانشجوییم خیلی خوش بودم
از وقتی متاهل و بچه دار شدم همه چیز خیلی یکنواخت پیش رفت خانوادمم ک نگم برات....
برو چند وقت یه بار یه دوری بزن
منم منم منم مثل تو دقیقا تازه ترم اخرم بعدش نمیدونم به چه هدفی زندگی کنم
عمرم جوونیم رفت بدون یه هیجان حس خوب خنده خوشی حس میکنم تو یه هزار تو گیر کردم خداااا
تازه از دانشگاه و همکلاسی هم شانس نیاوردم فک نکن اونجا خیلی بهم خوش میگذره طوری که تموم شه یه نفس زاحت میکشم
