فامیل نبودیم
آشنای دووووور بودیم
خیلی دیر به دیر شاید تو مراسمات میدیدمشون
اصلا نه میشناختمش نه اسمشو میدونستم همه ش تو ذهنم فکر میکردم زن و بچه داره ، انقدر ازش بی اطلاع بودم
خیلی غافلگیر کننده به خودم پیشنهاد داد و مطرح کرد
جوری که فکم چسبید زمین
هیچجوره زیر بار نمیرفتم، خیلی مداومت کرد و در نهایت پیروز میدان اون شد 😆