اصلا با تاپیکایی ک گذاشتم خودتون هم از این شوهر فراری میشین.
لباس نداشتم،آرایشگاه نرفتم انتظار داشتم دیروز منو ببره،یابگه چرا نمیری،
انتطار داشتم دیروز نره اسنپ و برای من وقت بزاره،گفتم لباس ندارم شب یلدا ،ولی گفت بمنچه رفت اسنپ،
دیروز غروب زنگ زدم گفتم بریم روستای ماد بزرگم؟ همه دور هم جمعن،گفت بیخیال میخوام برم کار کنم،
گفتم زنتو بین دغدغه هات گم کردی،ن شب یلدا داریم ک لباس بخرم آرایشگاه برم ،بریم نهمانی،عکس بگیریم دوتایی و...۶ ساله هنوز عکس باهم نداریم،گفتم من اصلا نفهمیدم متاهل بودنو.من هیچ محبتی نمیبینم.
الانم رفته مثلا داره کار میکنه.
ولی ب مادرم گفت غروب میبرمتون،
گفتم من مسخره میکنی؟
خودتون برین،من با این وضع جایی نمیام.برین خوش بگذرونین، ۹ ماهه نمیتونن بخاطر استرس و ناراحتی راه برم. رباط پاره کردم.
ن لباسی ن آرایشگاه، تازه بخندم هم دندونام خرابه،من کجا بیام،
مردم فکر میکنن من حالیم نمیشه یا دوست ندارم بخودم برسم،
واس همین دخترای فامیل خیل باشوهرم گرم میگیرن و شوهرم همینطور،حس میکنم با من مثل ی اشغال برخورد میکنن.من نمیتونم این چیزارو ببینم.
چند روز پیشم خودش رفت آرایشگاه برای خودش لباس خرید.
تا دندوناش کامپوزیت کرد و لباس تر تمیز و آرایشگاه.
من با دندونای خراب و لباس گدایی و صورت شلخته،میگ بیا عکس بگیریم.
گفتم مسخره خودتی .
هیچ جا نمیرم امشب.
تازه دخت خالم و زنِ پسر خالم،میخان با ماشینش برن ،اگه من نرم.
اونا هم زندگیشون اختلاف دارن با شوهرم درد دل میکنن.
.
اینم بگم پری روز توکارتش ۸۰۰ هزار بود،
دیروز اسنپ کا کرد باد بیشت میشد،
ولی ۴۰ هزار داخلش بود.
گفتم تو کار نکردی دروغ میگی.گوشیشم بهم نشون نداد.
گفتم رفتی واس دوسدخترت خرید کردی دیگه.
منو میخوای چیکار.
بدم میاد ازش.
میدونم داره خیانت میکنه.
گوشیشم نزاشت ببینم.
پرری روز هم اتفاقی دیدم داره با تلفن یواشکی میحزفه.