ایا غر نزدن به شوهر خوبه خانومای باسیاست بیاید

حقیقتش زیاد بلد نبودم

کم کم توی رفت و امد با اینا یاد گرفتم

امیدوارم بتونم بیشتر روی خودم تمرکز کنم و کمتر حرص بخورم دارم داغون میکنم خودمو بخاطر یه مشت ادم بی ارزش

اره از وقتی باز اذیتم کردن دوباره حساس شدم متاسفانه

احتمالا بخاطر بیکاریم هم هست همش فکرم درگیر اوناست

والا میدونی از کمک نکردنش ناراحت نیستم

از این ناراحتم که مادرشوهرم اونجور به دختراش کمک میکنه ولی خونه من حتی نمیاد کمک یه غذا بکشه مثلا ولییی وقتی میرم خونشون از من توقع داره مثل دختراش واسش کار کنم!

وای فکر خوبیه حتما فردا امتحانش میکنم ممنون

حالا به نظر شما همین که دیگه رفتاراشونو به شوهرم نگم درسته؟ چون امتحان کردم غر زدنو، نتیجشم شده خسته شدنه شوهرم

میگم اگر قراره شکایتی باشه بذار اونا بگن

مرسی از کمکت عزیزم

خدا خیرت بده

ببین گلم اونجور کرمو نیستنا

ولی در حال حاضر مشکلم با خواهرشوهر مجرد کوچکتر از خودمه

یه مدت زیادیه الکی و بدون هیچ دلیلی به من بی‌محلی میکنه حتی سلام نمیده!

امشب به زور پدرش و بعد کلی جنجال جلوی اون الکی مثلا احترام میذاشت

ببین من قشنگ متوجه حس ادما بهم میشم

اون کامل از رفتاراش مشخصه از من بدش میاد و تازگیا به شدت داره سعی میکنه به شوهرم نزدیک شه تا منو حرص بده

مثلا همین قضیه که میریم خونشون و این وضع رفتارو میبینم واقعا قلبم درد میگیره

منم در جواب نه باهاش حرف میزنم نه نگاهش میکنم حتی

ولی باز حرص اینکه الکی با من اینجوری میکنه داغونم میکنه

من کمک میکنم فقط بخاطر مادرشوهرم میگم سنش بالاست گناه داره

ولی وقتی یه دختر جون مجرد داره که کار نمیکنه چه خونه خودشون چه خونه من واقعا زور داره برام

مثلا امشب رفتم وایسادم ظرف شستن

سفره و وسایلشو گذاشتم

ولی دیگه کار نکردم

ولی باز مادرش صدام کرد بیا فلان کارم بکن!

حساس بودنم رو هم قبول دارم

از وقتی اذیتم کردن باز عصبی شدم و دارم خودمو داغون میکنم

نمیدونم چجوری باز بیخیال بشم

مشکل اعصاب و روان داره

خودش یه بار میگفت من فکر میکنم تو از من بدت میاد منم گفتم مگه چیزی ازم دیدی اونم گفت نه من فکر میکنم اینجوریه!

شوهرمم ازش پرسیده پرو پرو میگه من مشکلی ندارم!

بعد یه مدت میرفتم خونشون تا منو میدید بدون هیچ حرفی میرفت اتاق! بیرونم نمیومد

نه والا کاش با همه همینجور بود

فقط با من اینجوره

یه مدت با من و شوهرم اینجور بود

الان واسه اینکه منو اذیت کنه انقدر به شوهرم نزدیک میشه همش پیام میده همش میریم بهش میگه بیان فلان کارو بکن برام و اینا ولی با من اینجوریه

بیشتر از همین حرص میخورم