یک سری اتفاقاتی افتاد توی زندگی ما بین من و خانواده شوهرم خلاصه دلم صاف صاف نمیشه باهاشون
دوباره یه بی احترامی از سمت اونا اتفاق افتاده بود و گردنم گرفته بودن ولی باز سر همین جریانا هروقت میرم خونشون به شدت حساس شدم روشون
مخصوصا اینکه مادر و خواهرشوهر کوچیکم میان خونم اصلا تکون نمیخورن
امشب رفتیم خونشون اعصابم خورد شده یکم
مثلا مادرشوهرم اینجا ساعت ۹ میاد ولی خونه دختراش از ۵ و ۶ میره کمک تا دقیقه اخر! بعد امشب درسته دختراشم کار میکردن ولی منو صدا کرد بیا فلان کارو بکن!
منم کمک میکنم در حد خودم ولی زورم اومد بهم دستور بده
حالا دارم حرص میخورم ولی به شوهرم نگفتم
پیش خودم گفتم از این به بعد کار خودمو میکنم ولی به شوهرم غر نمیزنم
بذار اگه غری هست اونا بزنن به شوهرم تا از اونا خسته بشه
به نظرتون درسته؟