از تابستون مادرم باهام قهره چون ننش ازمن بدش میاد،، شخصیت مادرش جوریه که همه رو تخریب میکنه غیر از پسراش و بچه هاشون، بدجور توهین و تخریب میکنه، من ی کلمه جوابشو دادم شد این نتیجه...
از بس از بچگی بهم ظلم کرد دیگه تحملم تموم شده دوس دارم هرکدومشون بهم زور بگن بزنم لهشون کنم...
حالا این هیچی من کمر درد و گردن درد شدید دارم قرار شد صندلی بخرم برای کنکورم که بخونم مادرم هی اخم و اینا میکرد که لازم نیست و فلان...حالا خواهرمو بهترین کلاسا میبرن دانشگاه ازاد نوشتنش بهترین لباس بهترین گوشی هرچی که بخواد میخرن براش، چون تا مهمون بیاد چاپلوسی و حمالی مهمونارو میکنه و وقتی تنهاییم دست نمیزنه به سیاه سفید، من با کمر دردم تو خونه کار میکنم هرروز اما از مهمونا خوشم نمیاد چون خیلی اذیتم کردن..
نمیدونم چ غلطی بکنم از دستشون
بهم گفت تو هیچی نمیشی هرروز بهم میگه تو درس خون نیستیذحتی اگه صبح تا شبشو خونده باشم...
امروز هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم، گفت روانی هستی و مادرم رو دلت در بیاد و...
چیکار کنم از دستشون توروخدا بگید