عزیزم یه مورد دیگه هم این بود که میخواستم بگم
شماهم مثل من شخصیت وابسته و متکی به همسر داری؟
من یزمانی اگه همسرم نبود دست ودلم به هیچ کاری نمیرفت و اززندگی عقب میموندم
انگار که تمام حالِ خوشم رو گره خورده به همسرم میدیدم
همینطوری که داری بهش کمک میکنی این بحرانو پشت سربذاره وابستگیت رو بهش کم کن
ایشون نباید تعیین کنه که حال شما خوب باشه یا بد
دراین حد ازش تاثیر نگیر
ازنظر روحی خودت روبه چیزای دیگه وابسته کن
رشد روحی خیلی مهمه
مگه دنیا تو همسرشما خلاصه شده؟ ما اصلا خبر داریم از ایندمون؟ اینکه هرکدوممون تو زندگی چندفصل دیگه هستیم ونفس میکشیم؟
تعلقت رو ازهمسرت بردار و این اجازه رو به ایشون وبه خودت نده که رفتار ایشون اشکت رو دربیاره
شما داری الان به ایشون محبت میکنی و لطف
ازسر عشق و یا حتی ترحم و دلسوزی
پس نباید خودت رو ببازی
شما دست بالاتر رو تواین دوره از زندگیتون دارین
شما ازسر لطفت داری به همسرت کمک میکنی
همین که شما این توانایی رو داری مسائلی که باهاش درگیری کم سروصدا تر ازایشون حلش کنی یعنی بردی
پس الان باید بابت این قدرت و توانت خوشحال باشی
واینکه یه قولی بهمون بده همینجا
میتونی یمدتی نسبت به رفتارای همسرت بی تفاوت باشی؟
سفت وسخت شدن بلدی؟
باید یمدت اصلا عکس العملی به رفتاراش نشون ندی و باخودت تکرار کنی که رفتارای فلانی برام بی اهمیته
اینطوری خیلی کمتر خودخوری میکنی.