شوهرم ماموریته شده دوماه تا دوماه حقوق نمیدنش..برادرشوهر۱۴سالم از پارسال پیش من درس میخونه(پنجشنبه و جمعه میره روستاشون)برا اینک مدرسشون دیر بوده فرستادن پیش من..منم ۲سال ازدواج کردم تا ماه پیش ک شاغل بودم خداروشکر دستم تو جیب خودم بود الان ک۴ماهه باردارم واقعا دستمون خالیه..شوهرم ۱ملیون فرستاده نمیدونم ب کدوم دردی بزنم.از برادرشوهرم بگم نگید چرا قبول کردی ک اصلا از من نظر نخواستن.این بشر بشدت بی فرهنگ.دست تو کیفم میبره.یچیزیو قایم کنم (سهمشو میدم بخدا)میره برمیداره تا اخر میخوره.سیگاریه.شلختست..خونم۵۰متره ..مامانم هی میگ بهش گیر نده ولی اخه مگ میشه؟؟مادرشوهرم اینا احتراممو دارن ولی دیگ نمیتونم از خودم دست بکشم هرچیم با شوهرم حرف میزنم توجیح نمیشه ک داداشش بره..چ غلطی بکنم؟بخدا شده با اخم و تخم ب داداشش فهموندم خوشم ازش نمیاددد نمیره ک نمیره
راستش همه اینا نتیجه کارای خودتونه
قهر کن برو خونه بابات بگو تا وقتی این نره برنمیگردم
چی بگم 😕
وا به تو چه که اونو نگه داری کنی
مادرشوهرت احترامتو داره که داره با احترام بهش گله کن اگه دیدی حرف گوش نمیدن بگو یا جا منه اینجا یا جا اون
ملت بچه میزان میندازن گردن این و اون
خدا صبرت بده 😐واقعا نظری ندارم فقط میتونم بگم صبرت رو بالا ببر چ میشه کرر دیگ .
اگه واقعا اذیتت میکنه بارداری رو بهونه کن چون سنگین تر بشی برات سخت تر هم میشه یعنی روستاشون هیچ مدرسه ای نداره؟
وای کاش حداقل برادرشوهرت نبود کم گرفتاری داری اونم رومخه با رفتاراش
خودتو بزن به مریضی الکی بگو با اورژانس رفتم بیمارستان گفتن باید استراحت مطلق باشی و فشار عصبی بهت نیاد
بگو دیگه نمیتونم پذیرایی کنم از برادرت لطفا بگو نیاد
یا بگو میخوام برم خونه مادرم بخوابم
خدا منو ببخشع واسه این توصیه ولی چون گفتی هیجوره نمیره این اومد ب فکرم😁
مستقیم با این برادر شوهرت یه دعوا راه بنداز بندازش بیرون بره،واقعا من درک میکنم مهمون یه شب دو شب یه سال که نمیشه،از منی که سه سال برادر شوهر باهام زندگی کرد این نصیحت به تو،تا با خود برادر شوهر دعوا نکنی امکان نداره از پیشت بره
یعنی شما با برادرشوهرتون تو خونه تنهایید؟خب به شوهرت بگو برادرت بزرگ شده،معذبم،باردارم،میخوام راحت باشم؛استراحت کنم
چه دلیلی داره با شما زندگی کنه
مسئولیت یه پسر نو جوون واقعا سنگینه
حداقل خانواده ش مخارجش بفرستن
با شوهرت اتمام حجت کن؛بگو یا برادرت بفرست بره یا من میرم خونه پدرم تا اون بره
از این فرصت بارداریت استفاده کن.. بگو لباس می‌پوشم خارش میگیرم باید لباسهای باز و راحت بپوشم حتی شده بشین گریه کن برا شوهرت😁
اعتراض کن بگو زن و شوهر جوونیم جرا یه پسر که تو سن بلوغش هس پیش ما باشه بعد هم شما بارداری اصلا راحت نیستی بگو بره مدرسه شبانه روزی اسم بنویسن
عذر میخوام هنوز اونقد جسارت و عرضه نداری ک برای خونت حریم تعیین کنی ک یه همچین انسان بیشوری رو بندازی بیرون .انوقت بچه واس چیته؟
عزیزم اخم و تخم چیه؟ ببخشید ولی راه حل تو فقط سگ سگیه. اگه یبار دیگه دست کرد تو کیفت جهنم و بیار جلو چشماش. زنگ بزن به خانواده شوهرت بگو رفتم دکتر گفت دود سیگار و اضطراب برای بچم سمه. چیزیش بشه من میدونم و باعث و بانیش. جمع و جور کن زندگیتو. همینجوریش با مشکلات مالی دست و پنجه داری نرم میکنی این برادرشوهرت دیگه چیه!! پرتش کن بیرون. خونرو براش عذاب الهی کن عزیزم