واقعا ذهنم و فکرم خیلی درگیره
اصلا رعایت هم نمیکنه مخصوصا که تو یه ساختمونیم
مثال بزنم از رفتارهاش خیلی زیاده اما چندتاشو فقط میگم
خواهرش چون سنش بالاس دلش میخواد بشه رئیسم
مثلا من خونه تکونی داشتم اومد کمک گفت پرده رو بشوریم گفتم نه میدم خشکشویی قهر کرد ولی بدو بیراه بهم گفت
به شوهرم گفتم بیشتر از دست من ناراحت شد تا اون
یا اون روز خواهرشوهرم اومد جلو در چیزی بده بره
شوهرم رفت من رو مبل نشسته بودم بعدش شوهرم یه دعوای بدی کرد
که چرا نرفتم جلو در یا پا نشدم
یا بعد سالها واسه من یه لباس گرفته میگه برای اونا هم مثلشو بگیرم
بعد اونوقت دمپایی من پاره شده یبار داده دوختن باز پاره شده باز میگه باید بپوشی بخدا نمیدونم اصلا چیکار کنم پول هم دارم نمیزاره بگیرم
یا مادر یا پدرم واسم چیزی خوردنی میارن نصف بیشترشو همش باید بدیم به مادرش اینا
و کلا خیلی زیاده توهین هاشون
یا همین امروز به زور منو از خواب بیدار کرده پاشو از گشنگی مردم
بعد میگه میرم سرویس رفته یک ساعت بعد برگشته رفته خونه مادرش اونجا صبحونه هم نخورده
من که یکم توپیدم بهش تهدید به طلاقم میکنه