اینجا در این میکده خون میخورد جامم
پیمانه پر شده آری ولی تیز میبرد جامم
شاید برای عوض کردن استکانم آمدی... کنجی نشستی!
بوسیدی جای زخم لب را گرم کنی گونه هایم
گویی کمتر عشوه بیا ناز نکن کمتر بنوش!
صبر کن بیدارم نکن...چه خوش خیالی است دارم...
اینو کاربر ملوسک نوشته بود:)