2777
2789
عنوان

تمام زندگیم شدا مریضی مادرشوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 260 بازدید | 21 پست
چون همین بلا سر من اومد. برادر شوهرم افتاد رو دستم چند سال. همه خودشون رو کشیدن کنار. یه جایی صدام ب ...

عزیزم میدونم حق داشتی اگه چیزیم گفتی اونم برادر شوهر واقعا صد برابر سخت تر بوده براتون 

خدا خیر دنیا و آخرت نصیب قلب مهربونت کنه.. روح اون بنده خدام شاد

شهر دیگه هستید شما؟خیلی سخته:( من حتی خانواده خودم بمونن چندروز و حریم شخصی مو از دست بدم تمام روانم ...

بله و اینطور نیستن بیان کارشون و انجام بدن برگردن هر بار دوروز میمونن تازه اگر بازم دکتر پیس بیاد که بیشترم میشه 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بله و اینطور نیستن بیان کارشون و انجام بدن برگردن هر بار دوروز میمونن تازه اگر بازم دکتر پیس بیاد که ...

خیلی خیلی سخته:(

ببین شرایط خاصیه. همسرت قطعا حال خوشی نداره از بیماری سخت مادرش. احتمالا آدم تو این شرایط فکر میکنه نکنه برای مادرش کم بگذاره و بعدها پشیمون بشه.

باید همسرت درک کنه و کمی حریم شمارو بیشتر حفظ کنه، ولی به نظرم با این خستگی و خشم شما باهاش صحبت کنی خیلی رابطه تون خراب بشه.

به نظرم حتما دوسه جلسه برو مشاوره برای این مساله راه درستی پیدا کنی.

خیلی خیلی سخته:(ببین شرایط خاصیه. همسرت قطعا حال خوشی نداره از بیماری سخت مادرش. احتمالا آدم تو این ...

ممنون وقت گذاشتی و تایپ کردی هیچ راه حلی پیدا نمیشه چون همسرم به شدت ازشون حساب میبره و باهاشون رودربایسی داره الانم که مریضه دیگه هیچی

الان دو روزه که خونمونن فردا صبح هم میخوان برن دکتر کلی التماس همسرم کردم بهشون بگه قراره فردا بره اداره چون تعطیلن بلکه جمع کنن برن خونشون

چی بگم عزیزم حقو بهت میدم هر کی دیگهم جای شما بود از خستگی آخر یه چیزی میگفت از طرفیم مادر شوهرتم تو این شرایط روحی بدش تموم دلخوشیش همین شماها هستین که دور و برشین فقط باید تقسیم کار بشه


من یه بار بدجور کرونا گرفتم زد به ریم کارم به بستری کشید تا یه ماه افتاده بودم خونه داداشم مرگو جلو چشمم میدیدم مطمئنم منم اون روزا خیلی به داداشامو زن داداشام زحمت دادم ولی واقعا آدم تو اون حال بدش فقط عزیزاش میتونن بهش زندگی دوباره بدن

ممنون وقت گذاشتی و تایپ کردی هیچ راه حلی پیدا نمیشه چون همسرم به شدت ازشون حساب میبره و باهاشون رودر ...

اگر می بینی راهی نداره سعی کن خودت سبکت رو عوض کنی. اگر تاحالا مثلا این چندروز کامل پیششون بودی، کم کم برای خودت مشغولیت درست کن، کتابی، کلاسی، یه برنامه ای بچین وقتی هستن، وسایل پذیرایی رو بچین روی اپن برو تو اتاق بگو ببخشید از خودتون پذیرایی کنید منم به کلاس و... م برسم. شاید کم کم باعث شد اونا هم کمتر بیان. یا حتی اگر هم نشد، تو کمی فضا مابین این مهمون داری ها برای خودت جور میکنی و شاید کمی حالت بهتر شد.

حالا من با توجه با روحیه و تجربه خودم از مهمون راه دور و چندروزی این به نظرم اومد.

درکل که دمت گرم. کارت پیش خدا خیلی ارزشمنده.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792