چقد این سن بده واقعا
ازش خیلی خوشم میاد نمیدونم چرا هیچیم نداره ها نه کار نه پول نه هدف خاصی نه قیافه هیچی اونجوریم که باید باهام رفتار نمیکنه تازه رفیق دخترم داره یدونه که خیلی رومخمه این دوستاشم هی دوست دختراشونو ور میدارن میارن پیش این
همش با دوستاش و اینو اون بیرونه میره ولگردی
تا حالا چند بار از الکی الکی دعوا کردناش گفته همین چندشب پیش بازداشتگاه بود نمیدونم ولی پیش من خیلی ارومه
رو شکمش جای زخم خیلییی بزرگ دیدم
گفتم این چیه گفت دوستش مس.ت بوده زده سر یه بحث الکی
اینجوریه
ولی پیش من خیلی خوبه مثلا جلو رفیقاش دستمو بوسید همش نازمو میکشه وقتی پیششم بغلم میکنه بوسم میکنه خیلی حس خوبی بهم میده
یه بار داشتم غر میزدم سرش هرچی میگفتم میگفت حق داری درسته اینا
بعد دوستش از اونور گفت که بابا ولش کن دیگه این یه بار از این حرفا به ما نزده که داره به تو میزنه
یبار بهش گفتم سر اینکه چند دفعه پسرا مثل کنه چسبیدن بهم تا بهشون شماره بدم دعوا کردم و زدمشون
اینجوری بود که دفعه بعدی کسی مزاحمت شد زنگ بزن بگو یا خودم میام یا یکیو میفرستم
خیلی لوسه ولی خب
هرچقد نغ میزدم سرش باز درکم میکرد
دلم نمیاد ولش کنم جدیدا رابطمون خوب پیش نمیره حس میکنم بهم بی توجهی میکنه اینگار
اسکرین شاتاش تو تاپیکای قبلم هست
ولی یه ساله میشناسمش
تو بدترین وضعیت زندگیم پیشم بود اونموقع دوست شدیم
نه اینکه بشینه به حرفام گوش بده ها
ولی میدید چه بلاهایی داره سرم میاد اینا
میشناستم
خیلی چیزارو باهاش تجربه کردم که حوصله ندارم با یه ادم دیگه تجربه کنم
وای خیلی دوستش دارم
نمیدونم چرا
صداش خنده هاش موهاش وایایایای
من خودمم وحشی تر از اونم خودشم میدونه
حس میکنم خیلی بهم میایم
حوصله ندارم وقت بزارم یه ادم دیگه رو بشناسم و هی از خودم بگم تا اونم منو بشناسه
حس میکنم با یسری از رفتارام هیچکس نمیتونه تحملم کنه بجز این
شایدم اون یسری رفتارام بعضیاشون اثرات وجود این ادم تو زندگیم باشه
مثلا شاید اگه یکی جا زخمای رو دستمو ببینه
یا مثلا رفتارای وحشیانم
یا مثلا یسری چیزا از گذشتم
ببینه پسم بزنه
نمیدونم
خیلی فکرمو درگیر خودش کرده این ادم